دستِ دوم
پیش از ما چه کسانی
پشتِ این میز
نشسته بودند ؟
این جا پیمانکاری نقشه ی کارش را
به صاحب کاری پس داده ؟
این جا دلاّلی سر نرخ یک جنس
با مشتری اش
چانه زده ؟
یا مردی برگ های سفیدِ یک شاخه گل حسرت را
پَرپَر کرده
و پَرپَر ها را در میان سیاهی های قهوه ی سرد
انداخته و
رفته است ؟
پشتِ این سطح چوبی مدوّر
- که بوی تاریکی جنگل های پیش از این
از رگه هایش بیرون می آید ، -
چه کسانی بودند پیش از ما ؟
پیش از ما
که اکنون
- رو به روی هم -
این جا هستیم
با نگاهی که آن را از میان شاخه های تاریکِ تو در تو
بیرون آوردیم ،
به نگاهِ همدیگر پیوند زدیم ؛
ما که خود را در همدیگر پیدا کردیم .
از مردمکِ چشم یک تخته سنگ
- تخته سنگی که شاید روزی
سنگِ مزاری بوده ،
دفن شده زیر تلی از برگ های پوسیده -
چشمه ی قطره هایی بیرون می ریزد ،
قطره هایی که خود را
با هم
در یکدیگر پیدا کردند .
مردی صورتِ خاک آلودش را
در چشمه می شوید .
دختری
دوده های جدار دیگی را
با خزه ها و جلبک های کنار چشمه می سابد
دیگ را در چشمه ی روشن می گردانَد
و به سمتِ کلبه ی خود راه می افتد
با ظرفِ بزرگِ لب پَر زده از آبِ زلال
بالای سرش :
با یک چشمه
در میان جنگل تو در توی موهایش ...
این جا نشسته ایم
رو به روی هم
جرعه های بلورین را
از کاسه ی دستِ همدیگر می نوشیم
در ساعتِ عصری که آن را
با هم
از حیاتِ وحشت زده ی جنگل
بیرون آوردیم ؛
در ساعتِ عصری
که آغاز شده
با
بودن تو
رو به روی من
پشتِ میز گِردی
که با چسبِ چوب
پایه های لق اش را
چسبانده ایم ...