شکار شیر

 

 

ابر سفید

رنگ های شگفت انگیز آفتابِ پاییزی را

                                           می تابانَد

رنگ از درون رنگ بیرون می آید

 و به رنگِ دیگر می پیوندد

بی نام و پی در پی .

 

ابر سفید

در کنار خورشید

خانه ی خورشید است .

 

من کنارت هستم

پنجه هایت را باز کن

مثل شیری که شکارش را می قاپد .

پنجه هایت را باز کن

و فضای خالی بین انگشتانت را

با سرانگشتان باریکِ من

                           پُر کن .

 

دست های من

خانه ی دستِ توست .

 

خط های کفِ دستِ ما

جویبارانی هستند که از راهِ دور آمده اند

و در سینه ی یک دشتِ بزرگ

به هم ملحق شده ند

 و سرخوش

              سرخوش

اکنون با هم می جوشند .

 

دو کفِ دستِ جفت

رودِ خروشان بزرگی را می سازند

که ماهی هایش فلس های درشتِ درخشان دارند

و امواج زلال اش

رسوبِ شور مژه های سنگ را می شویند .

 

دو کفِ دستِ جفت

جهانی را می سازند

پُر از دانه های بّراق بلوط

شاخه های سبز بید

بته های گل زردِ وحشی

کرفس کوهی

سپیدار بزرگ ...

 

برگ ها چرخ زنان به زمین می آیند .

من کنارت هستم

و تمام برگ های سپیدار بلند

صورت های من هستند .

 

راه برو !

روی فرش برگ ها .

 

خش خش

این صدای دنیاهایی ست که چرخ زدند

و فرو افتادند

پی در پی و بی نام

در زیر قدم های تو .

 

راه برو .

روی فرشی که سختی زمین را

پوشانده است ؛

- روی صورت های پی در پی من ...

 

سرو های کوهی

گل های خرزهره

کاج های وحشی

درختان ، درخت

شییء ها، هر یک شییء

چیزی هستند

بیشتر از تنها یک نام

یا یک انگ .

 

راه برو

      راه برو

برگ ها صورت های من هستند

که قوزک های پاهای تو را

با لبان مرطوبِ من می بوسند .

 

من کنارت هستم

دست در دست تو

خیره در نور شگفت انگیز آفتابِ ماهِ مهر

که می تابد

این چنین

        پی در پی

                  از درون تارهای سپیدِ موی تو ...

                                                                   
فایل صوتی همراه بطور اتوماتیک آغاز نمی شود. اگر مایلید که اشعار را با صدای شاعر بشنوید، فایل را کلیک کنید.