---
لازم نیست
از جهان جسمانی بیرون بجهیم
تا "هستی" را شرح دهیم ؛
وقتی که روح به تمامی جسم است
و تمام این جسم به تمامی روح است
و هر جسم – هر روح –
به تمامی
جهان بی پایان است
قائم به ذات
خود به خود .
اعدام جهان را متوقف کنید !
---
جنگ را پیدا کردم
و جدایی ها را
در بهشت موعود
در بهشتی که می بایست زیبا می بود
همچون بوسه ی ما ، در بستر عشق ...
دو شقیقه - با هم - در دو سمت یک پیشانی :
دو تن - همراه هم - در دو سمت یک شهر ،
شهری که می بایست شیرین می بود ، مثل بهشت .
شهری که در آن " بت
" تاریک نفت
جنگ را فتوا داد
و جدایی ها را
تلخ تلخ ...
چه کسی شلیک کرد سمت این پیشانی ؟
چشمه ی شنگرفم می دود گمگشته
روی سینه ی خاک
نجوا کنان تا ابد ، تپش قلبت را :
عشق من
---
راست می شوند ، خم می شوند
رگبار می کوبد بر سرشان
خشکی بر تن شان
...
سال به سال
و دوباره بیرون می ریزند
دانه دانه
سبز و سرشار
از زیر پوسته های ضخیم
برگها و برگها
تشنه ی نور ...
---
فکر می کردند خوب می دانند
که چه گونه گلیم خود را
از آب بیرون بکشند ،
آنرا حفظ کنند
و لگد مال ،
در عین حال …
گلیم خود را : انسان ها را ؛
آن فرعون ها ...
---
در اتاق خوابگاه متلاشی
به زانو افتادم کنار تخت او
دست تبدارش در دستم
صورتم را فرو بردم در پتوی خاکی ، خون آلود ،
تا پنهان کنم سیل هق هق های اشک هایم را
از نگاه آخر او .
از نگاه آخر او
پیش از "سفرش " از وطنی که خدا را پیچید
پیچید پیچید
به شکل گلوله در آورد
و چکاند
در پیشانی او ...
---
حمله
حمله
عربده های دشنام
گا زهای اشک آور
گور به گور : لگد پوتین ها.
گورستا ن می لرزد از هجوم سپا ه مثل طاعون سیاه.
گورستا ن می گرید.
مردما ن می آیند
سینه خیز می گذرند از دالان ضربه های با توم
آغشته به خاک تفته
آغشته به خون
زخم سرها - زانوها
با این همه با ز
سینه خیز می آیند
با شاخه گلی - محکم گرفته در دست - سمت ندای خاموش
آغشته به خا ک تفته
آغشته به خون
همچون گلها
همچون گلبرگ ها
با این همه باز
آواز خوان
با صدای رسا
بر فراز غبار سوزان
بر فراز گورستان
بر فراز مرزها ...
صفحه های مجموعه سال زنبق ...
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12