فردا برف تمیز سفید
می پوشاند سقف های دودی را
پشت پنجره ام پرده ی براق برف می رقصد
غنچه های نرگس در گلدانم روی میز
از پشت پنجره ها برف را می بینند می رقصند
با عطر نفس های بلند می خندند
زیر سقف بی چکه، اتاق روشن.
امروز اما مثل دیروز
مثل همه ی تاریخ گذشته
بر می خیزم
در خیابان های دودی شهر می گردم
دانه
دانه
نرگس ها را بر می دارم
از روی زمین
از مسیر چرخ ماشین ها:
تا سقف بی چکه،
تا اتاق روشن،
تا فردا
یا
فردا...
درخت تر
شکسته و بریده شد
حراج شد:
برای خرج یک اتاق گاز
اتاق مرگ:
به وسعت تمام سرزمین مان.
کجاست آشیانت ای پرنده بعد از این؟
کجاست آشیانت ای پرنده:
جزمیان دست های من؟
بیا!...